نویسنده: هاروکی موراکامی
ترجمه : مهدی غبرائی
خلاصه ای از کتاب:
کافکا در کرانه اثر هاروکی موراکامی درباره دو داستان که به موازات هم صورت می گیره است ، یکی راجع به پسری 15 ساله که بعد از دیدن خوابی با مضمون کشته شدن پدر به دست خودش و هم خوابگی با خواهر و مادرش ، تصمیم به فرار از خانه و پیدا کردن خواهر و مادر و عوض کردن سرنوشت شومی که در خواب می بیند می گیرد و دیگری درمورد پیرمردی که در کودکی دچار سانحه ای در جنگ جهانی دوم می شه که منجر به کندذهنیش و همینطورقابلیت حرف زدن با گربه ها می شه. داستان با اتفاقاتی که برای دو شخصیت کتاب یعنی کافکا تامورا (پسر 15 ساله)در جریان پیدا کردن خواهر و مادر گم شده اش پیش می آید و ناکاتا (پیرمرد) که نیرویی ذهنی اش او را به مقصد هدایت می کند پیش میره.
قسمتی از کتاب:
کافکا تامورا:
تبر را که تیزش کرده ام برمی دارم و دسته اش در دست بی دستکشم زمخت حس می شود، تا اینجا از آن استفاده نکرده ام، اما سنگینی اش آرام بخش است، و به من احساس اطمینان می دهد.
اما در برابر چی؟
در این جنگل نه خرس هست و نه گرگ .
شاید چند مار سمی در آن باشد.
خطرناک ترین موجود اینجا منم ، بنابراین شاید فقط از سایه خودم ترسیده باشم .
در قسمتی دیگر:
داشتن چیزی که نماد آزادی باشد آدم را خوشحال تر از رسیدن به آزادی می کند که آن چیز نماد آن است.