مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

من کووول هستم

بعضی آدم هاحسابی من را به خنده می اندازند.

حرف می زنند تا دلت بخواهد، ولی وقتی پای عمل می رسد  پا به فرار می گذارند.

بعد فکر میکنند خونسرد بودن و خنثی بودن نوعی کلاس است، که هر چه بیشتر بگذاری (کلاس را) بیشتر آدم باحال تری نشان می دهی. ادای مالیخولیایی ها را در می آورند. خیلی خنده دار است کسی بخواهد ادا و نقش یک آدم افسرده و مالیخولیایی را دربیارد. که چه؟ 

می آیند خزعبلاتی راجع به مرگ و زندگی می گویند که آی انقدر ما کول هستیم که نه زندگی ونه مرگ در این دنیا برایمان معنی ندارد. مثلا می گویند: اگر همین الان کسی به من بگوید بین صد میلیون پول و مرگ کدام را انتخاب می کنی می گویند مرگ ، ولی می روند پشت بام و اندازه آلودگی هوا را می سنجند، که می توانند آیا آن روز را بیرون بیایند یا نه که برای سلامتی ریه هاشان مضر نباشد که بتوانند چند صباح دیگر هم در این دنیا زندگی کنند.

بعد جالبتر اینکه همین آدم انقدر برایش سلامتی و زندگیش مهم است که سنجیدن آلودگی هوا را میگذارد در اولویت ولی وقت گذراندن با آدم هایی که برایش اهمیت قائل شده اند را کلن رد می کنند. 

فقط می خواهم بدانم تا کی دوام می آورند؟ اینها انسان نیستند، زامبی های شب رو هستند. بدون احساس و فقط در پی ارضا کردن احوالات خودشان.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد