مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

امروز شنبه 10 خرداد

امروز از اون روزهای تخمی تخیلیه، هم استرس امتحان آرایشگری دوشنبه رو دارم، هم جواب آزمایش دومم اومده باید برم بگیرم، هم به شدت نیاز به سکس دارم ولی نه وقتش و دارم نه کسی هست، دیشب لباسام و شستم، امروز پوشیدم، همش حس میکنم بو می ده، هوا هم که گرمه، متوجه نمی شم که چرا وقتی با  خانواده ام یا بعضی آدم ها وقت می گذرونم اصلن بعدش حس خوبی ندارم، مثلا بعد از  این دو روزی که خونه بودم و با خانوادم گذروندم ، امروز اصلن حس خوب و پر انرژی و راحتی ندارم، عصبی ام و استرس دارم، بعد احساس میکنم کارا و حرف هایی زدم که خیلی بعدن پشیمون می شم، متاسفانه خانواده تو پررنگ کردن افسردگیم نقششون خیلی زیاده. قشنگ حس میکنم کمم وقتی باهاشون حرف می زنم، می فهمم الکیه همه حرفاشون. خانواده پرجمعیت خیلی سخته. هر کی یه حرفی میزنه، یه ایده می ده، تنها جایی که می تونم یه کم حالم و بهتر کنم سرکاره، فعلن اینطوریه،


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد