مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

شناخت

هوس کردم برای یه دوست خوبم کادو بخرم، برا همین رفتم یه کتابفروشی و از کتابفروش پرسیدم که از سنت اگزوپری کتاب دارید؟

فروشنده با یه نگاهی که انگار اسم یه نویسنده از فضا رو می شنوه گفت: کی؟

منم با دیدن قیافه فروشنده همین که اومد بگه کی؟ گفتم شازده کوچولو، دارینش. که کتابفروش سریع گفت : آها، بله خیلی هم داریم. دقیقا همون موقع دوباره ازش پرسیدم کتابهای پائولو چی ؟ که سریع و بی وقفه قفسه ی کتاباش رو نشونم داد.

جالبه من حتی فامیلیشم نگفتم.

تو فکرم.

اگزو پری نویسنده ای شد که مخلوقش از خودش بیشتر شناخته شد. و پائولو نویسنده ای  که خودش از مخلوش.

چرا؟ 

میتونیم این نتیجه رو (تو بحث خالق و مخلوق)بگیریم:


آدم ها چند دسته ان: اونایی که خدا رو با چیزایی که ساخت شناختن.

اونایی که فقط می دونن یه خدایی هست ولی نمی دونن چرا هست و چیکاره است.

یه سریم که نه خدا نه ساخته اش و می شناسن.


عادت

چند وقت پیش رفتم سفر، شاگرد راننده تو طول راه یه کنترل دستش بود و هی آهنگ ها رو جلو عقب می کرد. واقعیتش تا میومدیم یکی شو گوش بدیم و بفهمیم که چیه و از چی می خواد بگه دکمه next رو فشار میداد و می رفت آهنگ بعدی.

حالا این وسط ما موندیم و یه سردرد که تا آخر راه باهامون بود.