مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

دق سرخ آتشین

یک روز به دق سرخ می روم.

او را لخت و بکر می یابم با  انبوهی از شوره زار و تپه های ماسه ای

دق سرخ هم نرم است هم سفت، هم گرم است هم سرد، هم خشک است هم خیس

 تپه های شنی اش را می یابم

برهنه می شوم و ماسه زار را به تن می کنم گرمی ماسه ها تنم را نوازش می کند

دست می کشم بر پهنه سینه اش ، به آرامی در بر می گیرتم.

خورشیدش می تابد

چشمانم را تنگ و گشاد می کنم بلکه بتوانم در مقابل تابش تیز پرتوهایش تاب آورم و او را چشم در چشم به تماشا بنشینم

اما نورش چشمانم را میزند.

سرانگشتان پر حرارتش پوستم را لمس می کند و گرم می شوم.

چشمانم را می بندم و باد را لمس می کنم، شیطنت وار در میان موهایم می وزد پوستم را خنک می کند پایم را می کشم

و در ماسه فرو می کنم .

حرارت کوره آتشین  دق سرخ داغم می کند،در خود فرو می برتم، از خود بی خود می شوم، او برایم آغوش گشوده است

شن های روان نرم و اهسته بدنم را در بر می گیرد، لمسم می کند دست می کشد بر دو پستانم و شکم و انبوه جعد آتشینم

انگار او منم ، انگار من  او

داغ تر می شود، داغ تر داغ تر

.

.

.

می سوزاندم


 آخخخخخخ، آه ه ه ه ه ه

.

.

.

.

اما فقط یک روز به دق سرخ می روم.



پریود

سندروم زنانگی

سندروم پیش قاعدگی

سندروم تورم پستان

سندروم طغیان تخمک ها

سندروم سکسی

سندروم خونریزی

سندروم سوءتفاهمی

سندروم بی حوصله گی

سندروم دل تنگی

سندروم دلزدگی