مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

الان دیگه انقدر قلبم زخمی شده که بخوام نباشم، که بخوام فراموش کنم راحت، فراموش کنم هر چی که بوده و هست و دیگه نخوام بهش برگردم

امروز فهمیدم که چقدر حس کینه و انتقام قوی هستن، خیلی زود وارد  مغزت می شن خیلی زودم کارا رو خراب می کنن، زودتر از اونی که بفهمی، ولی آخه چرا ؟!! 

چرا انقد دوست داشتن آدما برامون سخته ولی ازشون متنفر شدن آسونه، خیلی آسون، 

دیگه هیچ علاقه و امیدی به موندن ندارم، الان دیگه می خوام برم 


از این خونه، از این موقعیت، می خوام ترک کنم، خسته ام خسته . . .

سر درد


تازگیها به درد سر دچار شده ام، آخ از این نرون ها.

این روزها حسابی و زیادی به مغزم فشار می آورند.

بعد دیگری از خودم را نشانم دادند، یادم دادند، با آنچه آشنا نبودم آشنایم کردن.