مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

سوسک 2

این موضوع مال دو یا سه هفته پیشه،

بیست دقیقه ای بود که تو حمام بودم زیر دوش سرمو میشستم و تو فکر، که یهو دیدمش

نمی دونم از کی تو حموم بود که من متوجه اش نشدم، یعنی چی .


من وقتی میرم تو فکر دیگه متوجه هیچ چیزی نمیشم و اصلن حواسم به کارام و رفتارام نیست مخصوصن اگه تو حمام یا جایی باشم که به نظر خودم کسی نیست. پس اون تا حالا داشته من و دید می زده و تمام حرکاتم و دیده.

نباید این کار و می کرد. به هیچ کس اجازه نمیدم که وارد حیطه خصوصیم بشه.

با یه دمپایی کارشو ساختم. لاشه شم با آب فرستادم تو راه آب، حمام هم حسابی شستم تا هیچ ردی ازش نمونه.

اون یه سوسک عوضیه کثیف بود.

 

اما تا چند روز بعد از این کار، نمیدونم چرا فکر می کردم تو اتاقم سوسک می بینم، رو فرش رو میز هر جا.



سوسک

دوست دارم فردا که از خواب پا می شم، تبدیل به یه سوسک شده باشم.

البته تو قد و قواره خودم که بتونم زیر تخت قایم بشم.

این موضوع حداقل یه فایده داره اونم اینه که بعد از یه مدت انقد از چشم خونواده ات افتادی که مردنت زیاد هم ناراحتی درست نمی کنه، و همه بعد از مرگت میگن خوب شد که مرد.

و اینکه کسی هم ازت انتظار زندگی کردن رو نداره.