مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

حالم خوبه

 امروز حالم خوبه.


شاید چون چهارشنبه است .

    "    چون اول صبح حامدی و دیدم.

    "    چون صبح بعضی ها رو ندیدم .

    "   رئیسم نیومده که هی دستور بده خوشحالم کرده.

        سکس دم صبح.

         دعای اول صبح که ازش خواستم دو تا چیز و کمکم کنه که ترک کنم یکی بدقولی اون یکیم تنبلی.

        شنیدن صدای بابام که داره نماز می خونه.

        حرف زدن با یه همکار قدیمی.

مرور خاطرات گذشته و دوباره ایمان اوردن به درستی کاری که  انجام دادم .

عه چرت شد . کلیشه شد آخرش



دروغ عشق

باوررش برام سخته،


دوستت دارم سخته باورش. هم سخته هم نشدنی.


گول میزنم خودمو با کلمات. هیچ پیوندی رو که  از روی عشق بین دو نفر باشه دوست ندارم. 


از شکست آدما خوشحال می شم. دروغ میگیم که به چیزی برسیم. دروغ عشق.

 

به عشق باور ندارم.