مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

کاش

کاش من زرد بودم و تو ارغوانی، 


که با هم ترکیب می شدیم و خنثی می شدیم و یکی میشدیم 


نور سفید می شدیم، کامل و سفید و ریشه . . .

آرامش

دیشب خودم، خودم را در آغوش گرفتم.

لوس کردم و ناز کشیدم

نوازش کردم و دلداری دادم

ریز گریه کردم و آرام کردم

لالایی گفتم و خوابیدم.

عدل


چرا اگه سیاهی نباشه سفیدی معنی نداره ؟؟؟؟!!!!!

شک دارم به عدالتش.

بچه اسفند دود کن کنار خیابون که همه ی سنشو بزاری رو هم به 7 نمی رسه و از رو ناچاری و فقر مجبور شده به جای مدرسه رفتن تو خیابون واسه نون شب کار کنه چه گناهی کرده که بخاطر اینکه من بفهمم معنیه خیلی چیزا رو . . . باید از خیلی چیزا تو زندگیش محروم شه.

یا برای اینکه ما رو امتحان کنه (یا به ما معنی آرامش و امنیت و بفهمونه ، نمی دونم واقعا منظورش چیه) میزنه 1000 تا بچه رو اونور دنیا نیست و نابود می کنه که برا چی که چی بشه؟


خلاصه شک دارم بهش شک. . .




تجاوز

به من هر روز تجاوز میشود، 


هر روز، هر ساعت، هر دقیقه، هر ثانیه، هر کجا


دستت به افکار من نزن، اینا شخصین مال منن، دستتو بهشون نزن. از دستت عاجزم