مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

نر یا ماده

چهار سال پیش تو اینستاگرامم یک پست گذاشتم که عکسی از یک نوشته در  صفحه ای از کتاب شنل(یادداشت های یک دیوانه)  اثر آقای گوگول نویسنده روسی  بود .

نوشته این بود :

"گرچه بلاهت در زنان زیبا خودش موهبتی به شمار می رود، به هر صورت شوهران بسیاری را می شناسم که از بلاهت زنانشان به وجد می آیند و آن را نشانه ای از معصومیت کودکانه آنها می دانند. زیبایی چه معجزه ها که نمی کند! نقص عقلی زنی زیبا به جای آنکه توجه ها را از او برگرداند، جذاب ترش می کند؛ و حتی هرزگی و فساد اخلاقی آنان به نظر بی ضرر و خوشایند می رسد، اما اگر یک زن کمی از زیبایی بی بهره باشد باید بیست برابر یک مرد باهوش باشد تا حداقل، اگر نه عشق، کمی احترام به خودش جلب کند"

نویسنده از سال 1835تا 1842 مشغول نوشتن این کتاب  بوده، نزدیک به 180 سال پیش.

180 سال پیش انسانها زنان رو همونجوری می دیدند که الان دیده می شوند. این هیچ وقت تغییر نمی کند. به عنوان زنی که زیبایی چندانی ندارم این موضوع رو با ذرات وجود درک کرده ام. متاسفانه یا خوشبختانه علی رغم سعیی که کرده ام تا بتوانم اندک هوشی برای خودم دست و پا کنم اما  متوجه می شوم که  دراین دوره و زمانه حتی دیگر هوشمندی هم کافی نیس.


زنان قبل ازاینکه زن باشند انسان هستند .


خود خنگ پنداری

این روزها همه  دغدغه ی  ارز و دلار و داعش و روسیه  و .  . . دارند

و من دور از همه این هیاهوها

به لمس ذلال  باران فکر می کنم.

.

.

مثل اسکول ها

آخه این مغزه من دارم؟؟؟؟؟؟؟


درباره الی

امروز 19 فروردین

تصمیم گرفتم خوشحال  و سرحال باشم

و شدم

و هستم

اعتراف

اعتراف می کنم که تو کارم کم گذاشتم و اینو انداختم تقصیر یکی و چیز دیگه ای.

اعتراف می کنم که به پدر و مادرم بد کردم.

اعتراف می کنم تو زندگیم آدم بی تفاوت و سرد و خشکی بودم

اعتراف می کنم خودخواهم

اعتراف می کنم کون کمک کردن به دیگرون و ندارم .

اعتراف می کنم حسودم. به همه چیز و همه کس .

اعتراف می کنم تنبل و شلخته و ولخرج و خوش گذرونم

اعتراف می کنم ترسو ام،

اعتراف می کنم که عقب افتاده ام

اعتراف می کنم مغز هرزه ای دارم.

اعتراف می کنم آدم ریاکار و دروغگو و چش سفیدی ام

اعتراف می کنم نیازهای اولیه زندگی برام خیلی مهم تر از انسان بودنه(غذا- سکس- لذت)

اعتراف می کنم دچار بیماری بی حیایی جنسی هستم

اعتراف می کنم که تا حالا عاشق نشدم و فقط ادای عاشقا رو درمیارم.

اعتراف می کنم غر غروام.

اعتراف می کنم که دهنم بیشتر از مغزم کار میکنه.

اعتراف می کنم که با همه این چیزهایی که هستم ولی سرآخر خودم رو برعکس همشان نشون می دم، ادا درمیارم و در واقع همه این چیزها رو هر روز و هر ساعت  تو خودم می کشم.

و در آخر اعتراف می کنم زندگی سخت ولی متفاوتی دارم

ترس گونه

بیکاری و تلویزیون، چه ترکیب فوق العاده ای، 

با کانال عوض کردن سرگرمم، رو یه کانال وایمسیتم، یه مرد( که بازیگرش معروفه) با یه زنه مو بلوند داره حرف میزنه، نگه میدارم رو همین کانال چون فک میکنم به احتمال زیاد فیلم درامه ، 

میرم دستشویی برمیگردم

بقیه فیلم و که نگاه میکنم

لعنتی،گول خوردم

فیلمه ترسناکه 

الان عین سگ ترسیدم زیر پتو

تخم نمیکنم کانال بزنم 


بدترین امتحان تنهاییه