امروز حالم خوبه.
شاید چون چهارشنبه است .
" چون اول صبح حامدی و دیدم.
" چون صبح بعضی ها رو ندیدم .
" رئیسم نیومده که هی دستور بده خوشحالم کرده.
سکس دم صبح.
دعای اول صبح که ازش خواستم دو تا چیز و کمکم کنه که ترک کنم یکی بدقولی اون یکیم تنبلی.
شنیدن صدای بابام که داره نماز می خونه.
حرف زدن با یه همکار قدیمی.
مرور خاطرات گذشته و دوباره ایمان اوردن به درستی کاری که انجام دادم .
عه چرت شد . کلیشه شد آخرش