مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

من می خوام هر روز ببینیم همو.

می خوام برم باهاش مسافرت، چهار صبح یهویی .

می خوام برم سینما و پارک با اون.

می خوام تا پنج صبح با هاش حرف بزنم.

می خوام باهاش شام یا ناهار برم بیرون.

می خوام مسخرش کنم و بخندم.

می خوام مسخرم کنه و بخنده.

می خوام چهار ساعت پشت هم سکس کنیم.

می خوام چهار ساعت پشت هم بغل کنیم همو.

می خوام باهم فیلم ببینیم و تخمه بشکنیم.

می خوام تو سرما با هم جلو آتیش چایی داغ بخوریم.

می خوام باهم بازی کنیم اون بلد نباشه مسخرش کنم.

می خوام صبح بریم سرکار شب بیایم خسته با هم بریم حمام.

می خوام از بدترین خاطراتم براش بگم. میخوام از بدترین خاطراتش برام بگه.

 ولی این وابستگی لعنتی نمیذاره.

اگه همه اینا بشه وابسته می شم. عادت می شه. دلتنگ می شم.

نمی تونم ترک کنم.

فقط سرد میشم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد