مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

امروز 24 خرداد 1396

 از صبح تا الان دو  دفعه پیامهای رد و بدل شده خودم و او را می خوانم.  ده روز پیش پیام  فرستاد واز سنم پرسید. یک هفته بعد پیام داد و از باکره بودن یا نبودم پرسید. از رابطه جنسی که دوست دارم سوال کرد. از انواع مدل های سکسی که خودش دوست دارد می گوید. من جذبش کرده ام. جذبم شده است ، من جذابم؟

تمام حرف همین هست.می پرسد و من جواب می دهم.تشکر می کند که جواب سوالهایش را می دهم.

سه روز از این مکالمه می گذرد. او دیگر پیام نمی دهد. من هم نداده ام.

دیشب شماره ای که پاک کرده ام را دوباره در موبایلم ذخیره می کنم، وبه عکس پروفایل او که عکس کودکی اش را گذاشته نگاه می کنم. با خود فکر میکنم ؛ به همه احتمالاتی که می توانست اتفاق بیوفتد.

شاید دختر دیگری وارد زندگی اش شده است. همان دختر هم به عکس کودکی اش علاقه نشان داده و او هم چون ذوق کرده است فوری عکس پروفایلش را عوض کرده. شاید خواهرش همان کسی است که اجازه نداده است. شاید خانواده اش ، شاید دوستانش،

و آخرین  علتی که به ذهنم خطور می کند شاید خواست تنها باشد.  به هیچ عنوان نمی توانم به معونیات ربطش دهم. به معنویاتی که  گندش را بزند  با این معنویاتش.

اینها را شب پیش فکر می کنم.

و  امروز پیامهای این مرد  جدید را دوباره می خوانم. هیچ تمایلی به رابطه جنسی با او ندارم. هیچ گونه.

اما چیزی در او هست که مرا مجاب به حرف زدن با او می کند. مجاب که در خصوص چیزی با او حرف بزنم. این عمل حرف زدن را با او انجام بدهم/ از من چهار سال کم سن تر است. اولین چیزی که در او مشهود است چهره و اندام سکسی و جذاب  اوست.  گرایش هوی متال و راک و اگزیستانسیالیست ها کمی رمانتیزم بسیار شبیه هیپی ها. حرفهای قلمبه سلمبه زیاد می زند. کتاب زیاد می خواند یا از جایی کپی پیست می کند نمی دانم.

گاهی اوقات خودم از خودم هم خسته ام،



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد