امروز21 تیر
خانواده برایم هیچ وقت معنی خاصی نداشته است. تازه گی ها توانستم به مادرم بگویم دوستت دارم. اما نمیدانم قلبی بود یا فقط یه کار ذهنی.
این چند روز اخیر واژه جدیدی را مدام میشنوم:"ترشیده"
آیا خودم جذب می کنم یا نه ؟ نمی دانم.
تا به حال بهش فکر نکرده بودم که من ترشیده هستم. همیشه می گفتم وقتش نرسیده ، احساسم بهم چیز دیگری می گوید.
این روزها بغضی گلویم را می فشارد که توان شکستنش را ندارم.