مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

غده

چند روزی است که سینه چپم یه غده در آورده است. اول که سر و کله اش پیدا شد، ترسیدم

فک کردم غده سرطانی است ، برای چند ساعت همه چیز برایم هیچ و پوچ بود. یک هو همه چی برام خالی بود، ذهنم خالی بود، بغض داشتم و حسرت .

تو همون ساعت ها یک هو یه عالمه کار نکرده ای که دوست داشتم همیشه انجام بدم سرازیر شدن تو ذهنم.

یک کم بعد تر خودمو جمع و جور کردم و تو اینترنت راجع به سرطان سینه تحقیق کردم، بعضی علائم و داشتم و بعضی و نه.

یکی دو روزبعد پریود شدم. غده دیگه درد نداشت اما هنوز سرجاشه ، فقط یک کم کوچیک تر شده .

حالا که چند روز دیگه گذشته دیگه بهش فکر نمی کنم، ترس که ندارم،

اول از ترسم ادرس و شماره تلفن چندتا دکتر ودرآوردم از قضا همون دکترهایی بودن که برای گواهی پزشکی سفر خارجم پیششون رفتم،

اما الان دیگه حال دکتر و ندارم،

این غده یا بخاطر پریود زده بیرون یا بخاطر سرطان

یا زود خوب میشه یا نه.

یکم رو راست باشم باخودم ، بدم نمیاد سرطان باشه.

چند روزیه یه اتفاقی هم افتاده تو این هیری ویری که اصلن حالشو ندارم. غده سرطانی و می تونم تحمل کنم ولی اینو نه.

برام خواستگار می خواد بیاد.

اینجا مملکت ایران است، دختر بهر حال بایدشوهر کند. که نکند، !!!!! حرف در میاورن برایش ، یا مردم برایش دل می سوزانند.

اوغ اوغ اوغ

امیدوارم بتونم قصر در برم و اینم یه جوری خودش بره.


الهی آمین.




نظرات 1 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 1 فروردین 1397 ساعت 00:33 http://l-r-y.blogsky.com

برو دکتر لطفاااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد