مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

مالی خو لیا

تراوشات ذهن مالیخولیایی من

روح

دوشنبه 5 خرداد، تو یه جمعی نشسته بودم، دو تا مرد بودن و سه چهار تا زن، همه مون بالای سی و شش سالمونه. حرف هامون کلن تو یه موضوع ها می چرخه، ازدواج، لباس، پول زیاد، دوست با منفعت، تو بین حرف ها یکی از زن ها که سی و نه سالشه، برمی گرده می گه: " من همیشه به شوهرم می گم که من مالی هستم که هیچ وقت روی زمین نمی مونم، تا هر سنی که باشم"  یکی از مردها روشو می کنه به من و می گه:" واقعا تو با این همه رفتنا و اومدنات تو شرکتتون یعنی یه مرد درست حسابی نبود که بیاد بگیرتت" یکی دیگه از زن ها می گه:" اتفاقاً تو خواستگار هم زیاد داشتی ، می تونستی خوب شوهر کنی" یه جا هم یه خانمه که اون چهل و یک سالش بود گفت: " راستی اون دوستت چی شد، که بیچاره پسره ولش کرد؟؟؟ چی شد بالاخره تونست شوهر کنه؟؟؟"""

متاسفانه یا خوشبختانه من اندازه اون خانم سی و نه ساله نمی تونم مردها رو جذب کنم،چون تحصیلاتم لیسانسه نه دیپلم، چون تو عمرم نتونستم جلوی خودم و بگیرم و کتاب نخونم ، چون خوشگل و لوند نبودم، چون از هفده سالگی تلاش کردم که برم سرکار و خودم پول دربیارم نه اینکه از آدم دیگه ای توقع داشته باشم که بهم پول بده، چون همیشه بیشتر از اون چیزی که دیگرون بهم غبولونده بودن می خواستم، متاسقانه هیچ وقت نتونستم خودم و مال ببینم. نتونستم تحمل کنم یکی من و مال خودش ببینه، نتونستم تحمل کنم یکی انقد متعصب و عقب افتاده باشه که نزاره تنهایی تا سر کوچه یا خونه خواهرم برم یا  اجازه نده برا خودم کار کنم یا برم دنبال علائقم، 

متاسفانه تو مملکت ما دختر از سیزده سالگی باید آماده شوهر کردن باشه، ولی نباید اونقدر آماده باشه که به بلوغ جنسی رسیده باشه که دلش حرف زدن با مرد و رفت و آمد با مرد و بخواد. فقط بدونه که هر موقع که خانوادش اراده کردن باید زن یه مردی بشه، بقیه اش دیگه به اون ربطی نداره، تا سر حد پوکی استخون و کم خونی و مرگ هم به مرده بده  و بچه بیاره که نگن زن نیست، نازا است، ضعیفه است، باید سرش هوو بیاد،

متاسفانه زن تو ایران دقیقا همون جنس و مالی که اون خانم سی و نه ساله با دارا بودن یک فرزند پسر بهش اشاره کرد.

حالا هی برو درس بخون و برا خودت کسی شو. بازم اگه شوهر نکرده باشی و بچه نداشته باشی و آشپزی بلد نباشی و خونه داری ندونی یه مال بی ارزشی. اگه دست از پا هم خطا کنی و بری یه کارایی کنی که به مزاق خانواده و جامعه خوش نیاد چون زنی بالاخره حقته بلا ملا سرت بیارن.

 داستان ما زن ها همیشه همین بوده، اگه سرمون و نبرن تو خواب ولی روحمون و کشتن.

نظرات 2 + ارسال نظر
طاطی پنج‌شنبه 11 اسفند 1401 ساعت 16:59

به نظرم تو محیط بد و بد فرهنگی بزرگ شدین که این نظرات رو تعمیم میدین به کل ایران .. من مادرم و مادربزرگم هر دو شاغل بودن، خاله هام ، عمه هام، خانم دایی هام، همگی باسواد ، مستقل ، کتابخوان، آداب دان ، و هیچوقت کم و دست کم گرفته نشدن .. همیشه احترام خانمها بیشتر و بالاتر نگه داشته شده در اطرافیانمان که دیدم و معاشرت داشتم .
بازم میگم محیط خیلی تاثیر داره

به این فکر نکردی که شاید تو شانس اوردی و موافقم که قطعن محیط تاثیرگذاره،

ماهی کوچولو چهارشنبه 7 خرداد 1399 ساعت 08:57 http://tekrareman.blogsky.com

سلام.
قبول دارم بعضی شهرهای کوچیک اینطوره که شما میگید اما نه دیگه ایران اینطور نیست و اصلااا هم اینطور نیست. خیلی کم شده این حالت و خیلی از دوستای من هستن که مجرد هستن و استاد دانشگاه و هیشکی هم فک نمیکنه یه مال بی ارزش هستن.
این حرفها از درون بیخود افراد درمیاد که زن رو اینطوری میبینن. یا بعضی زنها که عزت نفس ندارن انقدر خودشون رو تحقیر کردن که نگاه جامعه این شده متاسفانه.
یادم نمیره یه بار داشتیم با دوستم از خیابون رد میشدیم یه پسره بلند میگفت شوهررر شوهررر، مثل فروشنده ها. و من و دوستم جنی شدیم که ببین خانم ها چه کردن که مردها فهمیدن/یا فک میکنن که نیاز زن به دوست داشته شدن و ازدواج بالاست.
اینکه یکی دلش بخواد ازدواج کنه ضعف نیست، اما یکی هم نخواد ازدواج کنه اینم اشتباه نیست!
زن در هرصورت کامله، اینکه زن بدون ازدواج ناقصه نگاه مسخره بعضی زنهاست عزیزم! فشار روی خانم ها برای ازدواج از طرف هیییییچ مردی نبوده، از طرف خود هم نوعش بوده همیشه.

سلام، ممنون از نظرتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد