یادم میاد یه برهه زمانی به خودم باور داشتم، خودم و می پسندیدم. دوست داشتم.
تا اینکه به مرور زمان با برخوردها مواجه شدم با عکس العمل ها با نظرات، رفتارها، بازخوردها. بعدش تهوع شروع شد، خودزنی، نخواستن، لجاجت، عصبانیت، استرس، نگرانی، افسردگی
من غمگین نیستم ولی دیگه حوصله ندارم
درود بر شما---بله فرد منزه---یعنی خالی از ترس--خالی از حسد و خالی از خیلی بدیهای دیگر.مهم توجه من به گذر بیرحم زمان است
هدیه دیگر
*غمگین بودن—افسرده بودن---دلسرد بودن—شکایت کردن وخود
را محق دانستن هیچ فایده ائی ندارد.به هیچ دردی نمی خوردکه فکر کنیم دیگران ما را آزار میدهند.هیچ کس به کسی کاری ندارد
*انسان موفق — فرد منزهی است – او وقت و حوصله لاف زدن،بخود دروغ گفتن،یا راه نادرست رفتن را ندارد --- او میداندآنچه در صحنه برد و باخت قرار دارد زندگی اوست
فرد منزه؟؟