من قدر آدمهای خوبی که تو زندگی باهاشون مواجه میشم و می دونم، براشون تا اندازه ای که تو توانم باشه وقت میذارم، براشون مایه میذارم، کاری نمی کنم که ناراحت بشن، تا اندازهای که تو توانم باشه همه کار می کنم براشون که برام بمونن، اما بیشتر وقتها رفتن، نموندن. یا من اشتباهی فکر می کردم که آدم خوبی هستند و باید نگهشون دارم، یا اونا منو لایق خودشون نمی دونستند یا خودم کاری کردم که نباید می کردم، بهرحال ترجیحشون این بوده که نمونن.
حالا اینا رو ننوشتم که ناله کنم، اینارو نوشتم که به خودم بگم که آدم قدرنشسناسی نیستم، آدم هایی که خوبن رو می فهمم که خوبن، برا همین هیچ وقت من با یه آدم خوب بهم نمی زنم.